.
رضا میگفت:سرما پر از راز است، زمستان پر از راز است، پر از کشف نشدنی ها، پر از ثانیه های خیس، پر از تنهایی و صدای جیرجیرک و خیابان خلوت و قوطی پپسی که شوتش می کنی و صداش تا هفت محله می پیچد. سرما پر از قصه است، پر از شهرزاد. پر از سرماخوردگی! و تو نمی دانی عاشق زمستانی برای سرماخوردگی هاش یا عاشق سرماخوردگی هستی چون تو را عجیب یاد زمستان می اندازد.
.
اما من همیشه ثانیه های زمستان را ب امید دیدن بهار طی میکردم به امید همان ابرهای پر از امید، هوای بهارنارنج های شیراز، هوایی که برم میگرداند به سال های پر از صاف و سادگیه بچگی، بهاری پر از نوبرانه های دوست داشتنی بهارِ پر از ارامش ب دور از طوفان های زمستان که باید عاشق تک تک ثانیه هایش شوی و مجنون فروردین ماهش و منتظر باران نمناک گاه گاهش بمانی تا بتوانی بدور از توجه کسی زیرش آرام اشک بریزی و قدم بزنی و در اردیبهشتش شهرزاد قصه گویش را پیدا کنی و در قصه عاشقش شوی....
باید پسر بهار باشی تا بهار را بفهمی...
عیدتون مبارک
- ۰ نظر
- ۳۰ اسفند ۹۵ ، ۱۶:۱۷