«مشق خون»

چرک نوشته های یک بچه شیعه‌ی آرمان طلب

«مشق خون»

چرک نوشته های یک بچه شیعه‌ی آرمان طلب

«مشق خون»

ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده....


ان‌شاءالله که تو این راه و تمام مراحل زندگی‌ام ائمه کمکم کنند و دستم رو بگیرند تا راه رو از بیراهه و دوست و از دشمن تشخیص بدم و از تاریکی های درونم به روشنایی وجودشان هدایتم کنند تا در بیغوله های سخت انتخاب به به گودال فتنه و تضریب سقوط نکنم....

بایگانی

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است


.

رضا میگفت:سرما پر از راز است، زمستان پر از راز است، پر از کشف نشدنی ها، پر از ثانیه های خیس، پر از تنهایی و صدای جیرجیرک و خیابان خلوت و قوطی پپسی که شوتش می کنی و صداش تا هفت محله می پیچد. سرما پر از قصه است، پر از شهرزاد. پر از سرماخوردگی! و تو نمی دانی عاشق زمستانی برای سرماخوردگی هاش یا عاشق سرماخوردگی هستی چون تو را عجیب یاد زمستان می اندازد.

.

اما من همیشه ثانیه های زمستان را ب امید دیدن بهار طی میکردم به امید همان ابرهای پر از امید، هوای بهارنارنج های شیراز، هوایی که برم میگرداند به سال های پر از صاف و سادگیه بچگی، بهاری پر از نوبرانه های دوست داشتنی بهارِ پر از ارامش ب دور از طوفان های زمستان که باید عاشق تک تک ثانیه هایش شوی و مجنون فروردین ماهش و منتظر باران نمناک گاه گاهش بمانی تا بتوانی بدور از توجه کسی زیرش آرام اشک بریزی و قدم بزنی و در اردیبهشتش شهرزاد قصه گویش را پیدا کنی و در قصه عاشقش شوی....

باید پسر بهار باشی تا بهار را بفهمی...


عیدتون مبارک

  • امیرمهدی ادیب